تو خونه کار نکن
این جملهای بود که همیشه برای خودم تکرار میکردم؛ حتی مینوشتمش یهجایی که جلو چشمم باشه، تا هر وقت خواستم توی خونه کار کنم، یادم بیاد و از خونه بزنم بیرون.
ظاهر ماجرا خیلی جذابه: صرفهجویی در زمان رفتوآمد، کنترل بیشتر روی زمان، غذای دم دست، لباس راحت و خلاصه اینکه همه چی دم دسته و راحتی کامل برقراره.
اما مشکل دقیقاً همینجاست: راحتی بیش از حد.
این راحتی اجازه نمیده جدی و با دیسیپلین کار کنی.
فرض کن با شلوارک نشستی پشت لپتاپ که کار کنی… ناخودآگاه ذهنت، کار رو جدی نمیگیره. البته بعضی موقعها که قرار بود خونه کار کنم فضا رو برای خودم تغییر میدادم؛ مثلاً لباس رسمی میپوشیدم، هدست میذاشتم، خودم رو موظف میکردم تا قبل از تموم شدن کار، سمت چیز دیگهای نرم.
این تکنیکا واقعاً جواب داده، انگار مغز رو داری گول میزنی!
ولی با این وجود، هنوزم خونه رو جای خوبی برای کار نمیدونم. تمرکز توی خونه خیلی زود از بین میره. وقتی اطرافت پر از لباس راحتی، تنقلات، تخت، تلویزیون، پلیاستیشن، بردگیم و همه ابزارهای راحتیه، واقعاً سخته بشینی و عمیق کار کنی؛ چون معمولا تنها نیستیم توی خونه.
اگه با پدر و مادرمون زندگی کنیم، که طبیعتا چالش و تعارض بخشی از ماجراست. اگه متأهل باشیم هم قضیه فرق زیادی نداره. به نظرم حتی رابطه زوجها هم تحت تأثیر قرار میگیره وقتی که هیچ مرزی بین زمان شخصی، کاری و زندگی مشترکشون نباشه.
مگر اینکه اتاق کاملا جدا و حرفهای برای کار توی خونه داشته باشیم و به اطرافیانمون توضیح بدیم که این اتاق مختص کارکردن عمیق من هستش و نباید بدون اجازه وارد شد.
البته حواسمون باشه:
خیلیها ناچاراً باید از خونه کار کنن؛ کارشون ایجاب میکنه. منظور من این افراد نیستن. منظورم بیشتر فریلنسرها، دورکارها، یا اونهایی هستن که اختیار بیشتری تو محل و شیوه کارشون دارن.
من خودم سالهاست که تو فضای کار اشتراکی مشغول کارم. با اینکه خیلی وقتا هم مجبور شدم از خونه کار کنم، ولی همیشه این موضوع برام واضح بوده که:
۲ یا ۳ روز کار کردن تو خونه = یه روز کار تو فضای کاری بیرون
در کل به نظرم خونه برای استراحته. برای خواب، فیلم دیدن، بازی کردن، تفریح و آرامش. نه برای کار کردن عمیق.
شاید بشه چند روزی از خونه کار کرد، اما دیدن خونه بهعنوان محیط کاریِ دائمی، توی بلندمدت به نظرم خیلی جواب نمیده.
شما چطور؟ کارتون چیه و کجا راحتترید برای کار؟