تو خدای چکش هستی یا صاعقه؟

من عاشق قصه و داستانم. شنیدن، خواندن و حتی تجربه بازی کردن ویدئوگیم‌هایی که داستان‌های جذابی دارند یکی از تفریحات و غذاهای روح من است. حتی اخیرا به یکی از دوستانم می‌گفتم که دیگر گیم‌پلی بازی‌ها برایم جذاب نیست، بلکه این قصه و داستان بازی است که مرا شیفته کرده و باعث می‌شود تا انتها آن را تجربه کنم.

علاقه‌مندی من به قصه‌ها شامل اساطیر یونان و شمال نیز می‌شود. البته که خوره‌ی آنها نیستم ولی برایم واقعا جذاب هستند.

اساطیر شمال (نورث) شامل صدها رویداد، اتفاق، خدایان و قصه‌هایی است که واقعا از شنیدن آن سیر نمی‌شویم. این داستان‌ها الهام‌بخش بسیاری از فیلم‌ها و بازی‌ها نیز بوده‌اند؛ مانند سری بازی‌های خدای جنگ (god of war)، سری فیلم‌ها و سریال‌های مارول و ده‌ها فیلم و انیمیشن دیگر.

حتی روان‌شناسی عمقی کارل گوستاو یونگ نیز از این قصه‌ها الهام گرفته است و مبحث آرکتایپ و کهن‌الگوها ریشه‌هایش به قصه‌های اساطیر یونان بازمی‌گردد.

ثور

این نوشته‌ی من از فیلم ثور رگنوراک شرکت مارول است که انقدر برایم جذاب بود که دلیلی شد برای نوشتن این بلاگم.

ثور خدای رعد و صاعقه فرزند اودین (خدای قدرتمند آزگارد) است و یک چکش بسیار معروف و قدرتمند به اسم میولنیر دارد. این چکش توسط دورف‌ها ساخته شده و از ویژگی‌های آن می‌توان به بازگشت به دستان ثور را اشاره کرد و همچنین قدرت ثور را نیز متمرکز می‌کند.

در این فیلم خواهر ثور به عنوان دشمن اصلی او در این قسمت در اواسط فیلم چکش پرقدرت و جادویی ثور را نابود می‌کند؛ همین اتفاق ثور را ضعیف و بی‌هویت می‌کند؛ در انتهای فیلم نیز زمانی که ثور در حال مرگ است ناگهان یاد حرف پدرش اودین می‌افتاد. حرفی که او را به یاد قدرت واقعی‌ش انداخته و سرنوشتش را تغییر می‌دهید. دیالوگی جذاب از اودین به پسرش:

 تو ثور هستی؟ خدای چکش‌ها؟ 

Are you Thor, the god of hammers?

 

اودین به ثور می‌گوید که هدف این چکش فقط برای متمرکز کردن قدرت او بوده نه تمام قدرت و توانش؛ ثور نیز به یاد می‌آورد که او خدای رعد و صاعقه است نه خدای چکش‌ها.

 

این موضوع مرا به فکر فرو برد؛ اینکه نکند ما هم تمرکزمان را به چیزی بیرونی وابسته می‌دانیم. شاید فکر می‌کنیم تمام قدرت و انرژی ما وابسته به چیزی است که تمام هویت و تمرکزمان را فراگرفته است. شاید قدرت و توان ما نه فقط در موقعیتی که هستیم بلکه در تخصص، مهارت، باور، افکار، ارتباطاتی و یا هر چیزی است که داریم و خود نیز از آن بی‌خبریم.

شاید ما هم خدای رعد و صاعقه زندگی خود هستیم و کل تمرکز و باورمان روی چکش‌مان است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *