روشنترین ماه سال
قبلا وقتی این عنوان رو تو شبکههای اجتماعی میشنیدم برام جالب بود. ولی روشنترین ماه سال، برای امسال من کاملا فرق داشت. هیچوقت فکر نمیکردم شبی که قراره ماه در پرنورترین و روشنترین حالت خودش باشه من در کویر لوت، در تاریکی شب که نور هِدلایتم فقط چند قدم از مسیرم رو روشن میکرد در حال دویدن باشم.
ماراتون شب کویر لوت
ماراتون شب کویر لوت، اولین تجربهی مسابقه ماراتونم بود. چند ماهی بود که باشگاه میرفتم و دویدن هم دقیقا سه ماه قبل از مسابقه و به بهونه ماراتون شروع کرده بودم.
ماراتون شب کویر لوت در شب ۲۶ مهرماه برگزار شده بود، به خاطر اینکه ماه در پرنورترین حالتش بود. حدود ۶۰۰ نفر در کنار هم از ساعت ۵ عصر شروع به دویدن کردیم. البته که دویدن در کویر و با شن و ماسه دویدن رو سختتر کرده بود و اصلا اون چیزی که فکر میکردم نبود.
سفر و ماجراجویی
برای منی که عاشق سفرکردن و ماجراجویی هستم، ماراتون شب کویر لوت برای من هم اغنای سفر بود هم ماجراجویی. از جذابیتی این تجربه بخوام بگم خیلی اتفاقی با رویدادش آشنا شدم. مثل همه داشتم توی اکسپلور اینستاگرام میگشتم که کاملا اتفاقی تیزر معرفی ماراتون کویر رو دیدم؛ همون لحظه بود که گفتم دوست دارم این ماجراجویی رو تجربه کنم حتی بااینکه تجربه دو استقامت ماراتون رو نداشتم.
ولی انتخاب تجربهی این رویداد من رو مصمم کرد که از نظر جسمی و ذهنی خودم رو آماده کنم. تقریبا ۶ ماهی میشد که باشگاه بدنسازی میرفتم و خود این اتفاق بدن من رو توی وضعیت خوبی قرار داده بود.
با مربی این موضوع رو مطرح کردم و تمرینات من به سمت دویدن جهت گرفت و حتی بدنسازی هم تمریناتش متفاوت شد. ۳ ماه مونده بود به مسابقه و من روزهای فرد باشگاه بودم و روزهای زوج در پارک محلهمون در حال دویدن تا اینکه روز مسابقه فرارسید.
سفر به کرمان
اولین بار بود که به کرمان سفر میکردم. سفر رفت با قطار بود و برگشت با اتوبوس. دوستان خوبی پیدا کردم و ۲ شب در اقامتگاه کاملا بومی و جذاب استراحت میکردم.
پاستاپارتی، گرفتن ریسپک، جشن قبل از مسابقه و … همه از تجربیات این رویداد بود که کنار چند صدنفر تجربهش کردم. ماراتون ۴۲ کیلومتر هستش و من چون اولین تجربهم بود ۱۵ کیلومتر رو انتخاب کردم. روز مسابقه ۵شنبه ۲۶ مهر شروع شد؛ غروب ۵شنبه ساعت ۵ عصر دویدن و ماجراجویی جدید من شروع شد.
دویدن در قلب کویر لوت
چندصد نفر کنار هم در قلب کویر لوت در حال دویدن بودیم. مسابقه ساعت ۵ شروع شد که خورشید در حال غروب کردن بود. آب، نوشابه، سوت، پتوی نجات، عینک، هدلایت، باتری اضافه، کوله رانینگ و … از تجهیزاتی بود که به همراه داشتیم. کم کم که زمان میگذشت خورشید هم کمنورتر میشد و جاش رو به ماه میداد و کم کم تاریکی کل محیط رو فرا گرفت و فقط نور چراغهای دوندهها بود که مسیر رو روشن میکرد.
تو وسط راه که بودم یه لحظه عقب رو نگاه کردم. دوندههایی که داشتن میدویدن و چراغ هدلایتشون نقطه نقطه شده بود و یه خط نورانی رو میدیدم که از دو در حال نزدیک شدن به من بودن. خیلی صحنهی قشنگی بود. جلوی من هم من دو سه نفر در حال دویدن بودن. سمت راستم ماه بود تو پرنورترین حالت خودش و سمت چپم کلوتهای زیبای کویر بودن. همونجا بود که به جای دویدن راه رفتم. سکوت کویر در دل شب با روشنایی ماه پرنور زیبایی رو رقم زده بود که تجربهش برام فوقالعاده معنوی و غنی بود. شنیدن صدای سکوت کویر در دل شب دیوانه کننده بود برام.
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
تقریبا ۲ ساعتی طول کشید که ۱۵ کیلومتر رو تمام کنم. دویدن تو ماسه و کویر واقعا چالشی بود. بلخره از خط پایان رد شدم و مدال رو هم گرفتم و برگزارکنندهها راهنماییم کردن که برم آب و نوشابه بخورم و استراحت کنم.
درسته که نوشابه ضرر داره ولی به دلیل قند بالایی که داره بهترین انتخابه برای ورزشهای استقامتی مثل دو ماراتون. بعد استراحت و شام به اقامتگاه برگشتیم و این تجربه رو به صندوقچهی ذهنمون سپردیم. خاطرهای که شیرینیش همیشه باهام میمونه.
بماند به یادگاری | تجربه حضور در ماراتون شب کویر لوت | پاییز ۱۴۰۳