بی ‌پولی جزیی از فقره و پول جزیی از ثروت

امروز ۷ فروردین ماه ۱۴۰۳ است که در حال نوشتن این متن هستم. بعد از یک هفته سفر به روستامون باخانواده‌ام، امروز تنها به تهران برگشتم.

معمولا اکثر اوقات با دوستان، خانواده، آشنایان، همکاران و … در ارتباط هستیم و کمتر با خودمان خلوت می‌کنیم. ولی من امروز در تنهایی و خلوت خودم در حال فکر کردن و حرف زدن با خودم بودم؛ آن هم با موضوع فقر و ثروت.

از صحبت کردن و فکر کردن با خودم به چیزهایی رسیدم که خودم حیرت زده شدم. البته که این خودگویی‌های من اتفاقی نبوده و الهام‌بخش من کتاب‌ها، مشاهده اطرافیان، صحبت با دوستان، اساتید و آموزش‌هایی که دیده‌ام بوده‌اند. ولی دقیقا نمی‌دانم چه چیزی باعث این تفکرات من شد و ذهنم را درگیر کرده بود. ولی هر چه بود نتیجه‌ش برایم جذاب بود.

خب مقدمه طولانی شد، سریع برویم سراغ فقر و ثروت.

 

بی پولی جزیی از فقر است

فقر

همیشه کسانی که آهی در بساط نداشته و بی پول هستند را فقیر نامیده‌ایم. در حالی که اگر به این موضوع کمی عمیق‌تر بنگریم متوجه می‌شویم که این واژه‌ی درستی نیست.

بی پول، بی پول است و باید از همین عنوان بی پول استفاده کنیم نه فقیر.

فقر مفهوم متفاوتی است و به به پول درون جیب شما و یا تعداد رقم حساب‌های بانکی شما هیچ ارتباطی ندارد.

فقیر از نگاه من کسی است که:

فقیر کسی است که نمی‌تواند پولی را که دارد را خرج کند.

فقیر کسی است که ورزش نمی‌کند و به فکر سلامتی خود نیست.

فقیر کسی است که روابط مزخرفی دارد و اطرافیانش را نیز افراد فقیر پر کرده است.

فقیر کسی است که تنبل و کمالگرا است و از انجام ایده‌های جدید سر باز می‌زند.

فقیر کسی است که حسادت می‌کند.

فقیر کسی است که به داشته‌هایش و نعمت‌هایی که خداوند به او داده ناشکر است.

فقیر کسی است که دائما خود را با دیگران مقایسه می‌کند.

فقیر کسی است که خیانت می‌کند.

فقیر کسی است که قدر روابط با ارزش خود را نمی‌داند.

فقیر کسی است که شهوت‌رانی می‌کند.

فقیر کسی است که یارانه می‌گیرد و در صف طولانی خرید با کالابرگ منتظر می‌ماند.

فقیر کسی است که تلاش نمی‌کند و همیشه تنبلی و بیکاری را انتخاب می‌کند.

فقیر کسی است که یاد نمی‌گیرد.

فقیر کسی است که فیلم‌خوب، موسیقی خوب، کتاب خوب در زندگی‌اش جایگاهی ندارد.

فقیر کسی است که با وجود داشتن پول، واهمه دارد که لباس، غذا و یا هر وسیله‌ی با ارزش و با کیفیت را بخرد و همیشه دست بر روی کمترین و بی‌کیفیت‌ترین‌ها می‌گذارد.

حتی به نظرم فقیر کسی است انباری دارد؛ کسی که به جای درخواست نان تازه و داغ از خداوند، همان بسنده کرده به نان بیات و مانده از چند شب گذشته. کسی که به جای تلاش و آرزوی خرید بهترین و بروزترین چیزها، وسیله‌ای قدیمی و دست چندم چند سال پیش را انبار می‌کند تا یک روزی پس از سال‌ها آن را از انبار درآورده و خاک‌هایش را پاک کند و در روزی مبادا استفاده کند.

فقیر کسی است که …

این آخرین مورد را شما بگویید که فقیر کیست و چه ویژگی‌هایی دارد؟

 

پول جزیی از ثروت است

ثروت

این عنوان را زیاد توضیح نمی‌دهم؛ زیرا تمامی موارد فقر را اگر برعکس کنیم به ثروت می‌رسیم و بازگویی آن دوباره گویی است؛ ولی اگر بخواهم خلاصه وار بگویم کسی همواره تلاش می‌کند که در تمامی بخش‌های زندگی رشد کند و یک پله بالا برود ثروتمند است.

کسی که به رزاق بودن خداوند ایمان دارد و همیشه بهترین‌ها را از او می‌خواهد و خود نیز در این راه تلاش می‌کند ثروتمند است.

 

شاید اینطور به نظر برسد که کسی که پول زیادی داشته باشد می‌تواند هرچیزی را که بخواهد بخرد و ثروتمندانه زندگی کند. آن‌چیزی که در اطرافیان به وفور مشاهده کردم در تضاد این مورد بوده است.

شما هم اگر به اطرفیانتان نگاه کنید حداقل یکی دو نفر را می‌بینید که با اینکه عدد کارت بانکی‌شان بسیار است؛ ولی زندگی‌شان هیچ گونه ارتباطی با ثروت ندارد.

***

راستی نگاه شما به فقر و ثروت چیست؟

از نظر شما فقیر و یا ثروتمند چه کسانی هستند؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *